وارثین

مرکز تولید و توزیع محصولات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی

وارثین

مرکز تولید و توزیع محصولات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی

روز مبعث2

سلام

دیروز داشتم از کتاب انسان 250ساله قسمت پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلّم رو می خوندم چند تا مطلب در اوردم که با هم بخونیم قسمت اولشو در مطلب قبلی گذاشتم اینم یه قسمت دیگه اگه شد باز هم می ذارم...

در این کتاب در این قسمت که مربوط به بعد از جنگ احد است آمده:



پس از هر نصرت از دشمن غافل نشویم دشمنی دشمن ادامه دارد

بعد از آنی که نصرت و پیروزی الهی در جنگ بدر به فضل و رحمت الهی و به همت مسلمانان نصیب رزمندگان اسلام شد، دشمن که به این زودی دست از دشمنی برنمی داشت جنگ احد را تدارک دید. در جنگ احد در اول کار، مسلمان ها به خاطر اتحاد و اتفاق، باز هم صف دشمن را شکست دادند. اما بعد از آنی که به پیروزی زودرس نائل شدند، آن پنجاه نفری که مامور بودند شکاف کوه را از دسترس دشمن محافظت بکنند برای اینکه از غنیمت جمع کردن عقب نیفتند ماموریت خود را رها کردند و به محل جمع غنائم و به صحنه تجمع غفلت انگیز مسلمانان، آنها هم ملحق شدند.

فقط ده نفر از مسلمانان مامور شکاف کوه، آنجا ماندند و وظیفه خود را انجام دادند؛ اما دشمن این فرصت را پیدا کرد که از پشت، کوه را دور بزند و از شکاف و منفذی که نگهبان کافی نداشت به مسلمانان حمله کند. این حمله برای مسلمانان گران تمام شد، اسلام شکست نخورد، اما پیروزی اسلام اولا دیرتر شد، ثانیا جان سرداران شجاع و عزیزی مانند حمزه سیدالشهداء در این راه قربانی شد.

عبرت هایی از این واقعه

خدای بزرگوار مسلمانان را به عبرت و تامل دعوت می کند، می فرماید ما وعده ی خودمان را عمل کردیم، گفته بودیم که شما بر دشمن پیروز خواهید شد و شدید، اما بعد از آنی که این سه خصوصیت و سه خصلت در شما پدید آمد، ضربه ی آن را خوردید.

این سه خصوصیت و سه خصلت عبارتند از:

اولا« تنازعتم فی الامر» با همدیگر اختلاف کردید، وحدت کلمه و وحدت صفوف را به هم زدید،

ثانیا« فشلتم» سست شدید، آن شور و حماسه و آمادگی و کمر بستگی و پا در رکابی اول را از دست دادید.

ثالثا « عصیتم» از فرمان پیغمبر و رهبر و آن کسانی که مسئول اداره امور شما بودند اجتناب ورزیدند و سر باز زدید.

این سه صفت که در شما پیدا شد، دشمن این مجال را پیدا کرد که از پشت بر شما ضربه وارد کند و عزیزترین فرزندان اسلام به خون و شهادت و در بستر افتخار افتاد، و عالم اسلام از ناحیه از دست دادن یک چنین شخصیتی خسارت کرد.

صص42و43کتاب انسان250ساله/موسسه جهادی

................................................

برداشت هایی از این مطلب

1- در قسمت اول آمده است: « دشمن که به این زودی دست از دشمنی برنمی داشت» شاید بشود گفت دشمن دست از دشمنی برنمی دارد با یک شکست؛ و دوباره تدارک می کند و همیشه باید آماده بود و این در قسمت دوم مطلب واضح است شاید فشلتم اشاره دارد عاملش غفلت و دست کم گرفتن دشمن است.

2- در جایی دیگر آمده است: « مسلمان ها به خاطر اتحاد و اتفاق صف دشمن را شکست دادند» یک عامل اساسی در مبارزه وحدت و اتفاق هست باز هم در ادامه بر طبق آیه قرآن می فرماید تنازعتم.

3- جمع کردن غنائم:

استاد مطهری در کتاب ارزشمند نهضت های اسلامی می فرمایند: انحراف انگیزه ها – از نظر استاد این آفت از نوع معنی است ، از نوع تغییر جهت دادن اندیشه ها و نیتها است . اگر مصلحان اجتماع در جریان اقدامات خود اخلاص و قصد خدمتگزاری را از دست دهند در حقیقت کار آنان ضد خود تبدیل شده است. همه می دانیم که پاک نگهداشتن اندیشه و نیت در مراحل نفی و انکار که همه سرگرمی ها درگیری با دشمن بیرونی است آسان تر است ( اما ) همین که نهضت به ثمر رسید و نوبت سازندگی و اثبات ، که ضمنا پای تقسیم غنائم هم در میان است ، برسد حفظ اخلاص بسی مشکل تر است و این سنت لایتغیر خداست که هر ملتی از درون و از جنبه اخلاقی تغییر کند و عوض شود ، خداوند متعال سرنوشت آنان را تغییر دهد.

4- آمده است:« اسلام شکست نخورد، اما پیروزی اسلام اولا دیرتر شد، ثانیا جان سرداران شجاع و عزیزی مانند حمزه سیدالشهداء در این راه قربانی شد.»

این مسئله مسئله ی مهمی اگر ما قبول کردیم که اسلام علی رغم میل بدخواهان جهان گیر خواهد شد.
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ

لذا آمده است که:اسلام شکست نخورد.

پس ما برای چه تلاش می کنیم؟

شاید قسمتی اش اینجاست که:

«اما پیروزی اسلام اولا دیرتر شد، ثانیا جان سرداران شجاع و عزیزی مانند حمزه سیدالشهداء در این راه قربانی شد.»

یعنی پیروزی دیرتر می شود. ثانیا کشته می شوند افرادی حالا اینجا عاقبت به خیر ولی برخی جاها عاقبت به شر یا همان ریزش ها.


5- شاید بشود گفت عصیتم عامل اصلی است چرا چون اختلاف و سستی با فرمان برداری از رهبر نباید حادث شود پس می توان با وحدت حول رهبر جامعه و همچنین سماجت و اصرار و پای کار صحبت های او بودن به همه چیز رسید. این رمز پیروزی ماست اگر رهبری در این وضعیت خطیر به جهات مختلف و اول از همه این «امروز جهان درگیر تحولات اساسی است، این را نمیشود منکر شد» اگر می فرمایند: مدیریت جهادی، اقتصاد و فرهنگ، تحدید نسل، مبارزه و...

اگر می خواهیم پیروزی سریع تر شود و ما شمشیزن جبهه حق باشیم باید خود را گره بزنیم به رهبر جامعه. نه شعاری نه صوری نه ...

روز مبعث1

سلام

روز عید مبعث بر شما مبارک باد.


مطالبی که در پی می آید از کتاب ارزشمند انسان250ساله انتخاب شده اند اگر فرصت کردید این کتاب را خریداری کنید و به مناسبت های شهادت و ولادت اهل بیت مطالعه کنید هر قسمت مربوط به آن معصوم را.


پیامبر من اینگونه است:


سرعت عمل

پیغمبر در رفتار خود مدبرانه عمل کرد و سرعت عمل داشت. نگذاشت در هیچ قضیه‌ای وقت بگذرد.


شرطی برای اثرگذاری عمیق تر و فراگیرتر


قناعت و طهارت شخصی داشت و هیچ نقطه ضعفی در وجود مبارکش نبود. او معصوم و پاکیزه بود؛ این خودش مهمترین عامل در اثرگذاری است. ما باید یاد بگیریم؛ مقدار زیادی از این حرفها را باید به بنده بگویند؛ من باید یاد بگیرم؛ مسؤولان باید یاد بگیرند. اثرگذاری با عمل، به مراتب فراگیرتر و عمیقتر است از اثرگذاری با زبان.


صریح و قاطع و کار سیاسی دقیق

او قاطعیت و صراحت داشت. پیغمبر هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتی با دشمن مواجه می‌شد، کار سیاسیِ دقیق می‌کرد و دشمن را به اشتباه می‌انداخت. در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی؛ اما با مؤمنین و مردم خود، همیشه صریح، شفّاف و روشن حرف می‌زد و سیاسی‌کاری نمی‌کرد و در موارد لازم نرمش نشان می‌داد؛ مثل قضیه‌ی عبداللَّه‌بن‌ابیّ که ماجراهای مفصّلی دارد.


هرگز پیمانش را نقض نکرد

او هرگز عهد و پیمان خودش را با مردم و با گروههایی که با آنها عهد و پیمان بسته بود - حتّی با دشمنانش، حتّی با کفّار مکه - نشکست. پیغمبر عهد و پیمان خود را با آنها نقض نکرد؛ آنها نقض کردند، پیغمبر پاسخ قاطع داد. هرگز پیمان خودش را با کسی نقض نکرد؛ لذا همه می‌دانستند که وقتی با این شخص قرارداد بستند، به قرارداد او می‌شود اعتماد کرد.


اهل تلاش و تضرّع

از سوی دیگر، پیغمبر تضرّع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روزبه‌روز محکمتر کرد. در وسط میدان جنگ، همان وقتی که نیروهای خودش را مرتّب می‌کرد، تشویق و تحریض می‌کرد، خودش دست به سلاح می‌برد و فرماندهیِ قاطع می‌کرد، یا آنها را تعلیم می‌داد که چه کار کنند، روی زانو می‌افتاد و دستش را پیش خدای متعال بلند می‌کرد و جلوِ مردم بنا می‌کرد به اشک ریختن و با خدا حرف زدن: پروردگارا ! تو به ما کمک کن؛ پروردگارا ! تو از ما پشتیبانی کن؛ پروردگارا ! تو خودت دشمنانت را دفع کن. نه دعای او موجب می‌شد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، موجب می‌شد که از توسل و تضرّع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت.


او هرگز دچار تردید و ترس نشد

او هرگز در مقابل دشمن عنود دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین - که مظهر شجاعت است- می‌گوید هر وقت در جنگها شرایط سخت می‌شد و - به تعبیر امروز ما - کم می‌آوردیم، به پیغمبر پناه می‌بردیم. هر وقت کسی در جاهای سخت، احساس ضعف می‌کرد، به پیغمبر پناه می‌برد.


عمل ده ساله و کار صدساله

او ده سال حکومت کرد؛ اما اگر بخواهیم عملی را که در این ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پُرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمی‌توانند آن همه کار و تلاش و خدمت را انجام دهند. اگر ما کارهای امروزمان را با آنچه که پیغمبر انجام داد، مقایسه کنیم، آنگاه می‌فهمیم که پیغمبر چه کرده است. اداره آن حکومت و ایجاد آن جامعه و ایجاد آن الگو، یکی از معجزات پیغمبر است.


مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند

مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند؛ به خانه‌اش رفتند و او به خانه‌شان آمد؛ در مسجد با هم بودند؛ در راه با هم رفتند؛ با هم مسافرت کردند؛ با هم خوابیدند؛ با هم گرسنگی کشیدند؛ با هم شادی کردند. محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی می‌کرد، مسابقه می‌گذاشت و خودش هم در آن شرکت می‌کرد. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد.


عزت عزت عزت

وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو می‌گیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان می‌چکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری‌ و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام. آری؛ عزّت معنوی، عزّت واقعی است؛ «وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؛

منبع: کتاب انسان 250ساله از بیانات آیت الله سیدعلی خامنه ای صص48و49