وارثین

مرکز تولید و توزیع محصولات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی

وارثین

مرکز تولید و توزیع محصولات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی

سوال از رهبری پیرامون موسیقی


سلام 

این مطلب را حتما تا آخر و بادقت زیاد بخوانید فکر کنم حجّت را بر مسئولین تمام می کند:

سوال از مقام معظّم رهبری پیرامون موسیقی

سوال:حضور جناب عالى سلام عرض مى‌کنم و از این که مسائل جوانان را مورد توجّه و دقّت قرار مى‌دهید، از حضورتان سپاسگزارم. نقل است موقعى که زبان از کلام باز مى‌ایستد، موسیقى آغاز به سخن مى‌کند؛ با این تفاوت که این زبان نه تنها منبعث از فرهنگى است که از آن برخاسته، بلکه مى‌تواند گستره بسیار وسیعترى را که شامل کلّ دنیا مى‌شود، در برگیرد و به‌عنوان یک زبان بین‌المللى درآید. همان‌طور که کلام مى‌تواند جنبه‌هاى مثبت و پویا و ارزشمندى داشته باشد، به همان اندازه هم مى‌تواند سخیف و نادرست و کم ارزش باشد. با توجّه به همین جنبه‌هاى مختلف موسیقى بود که حضرت امام رحمةاللَّه علیه با توجّهى که نسبت به موسیقى و اهمیت آن در جامعه امروز داشتند، نظرات خودشان را در این مورد فرمودند و با پاره‌اى ملاحظات خاص که مورد نظر جامعه ما و اسلام هست، شکل مجاز و غیرغنایى آن را جایز دانستند. بعد از آن هم هرچند که با سیرِ بطئى موسیقى مواجه بودیم، اما به هر حال شاهد روند روبه رشد موسیقى در کشورمان بوده‌ایم. مسأله‌اى که وجود دارد و باعث شده که این هنر نتواند آن جایگاه واقعى خودش را متناسب با قابلیتهاى خودش در جامعه ما پیدا کند، این است که به‌طور کلّى امور هنرى و فرهنگى کشور ما، واجد مسؤولان و متولّیان متعددى است که به‌طور موازى در این جنبه‌ها تصمیم‌گیرى و اعمال نظر مى‌کنند. اگر بخواهیم شفّافتر بگوییم، باید عرض کنیم که در این زمینه‌ها اختلاف سلیقه‌هاى زیادى وجود دارد که باعث شده جوانان و به‌ویژه جامعه موسیقى ما در این‌خصوص بلاتکلیف بمانند. سؤال بنده از حضرت‌عالى این است که جداى از آن جنبه‌هاى فقهى که قبلاً به آن پرداخته و از حضورتان سؤال شده، نظرتان به‌طور خاص در مورد قابلیتهاى اجتماعى موسیقى به عنوان یک هنر چیست و این که در جامعه امروزى ما، با مقتضیات امروزى ما، با مقتضیات جوان امروز ما، با نوگراییهایى که جوان ما طالب آن است، فکر مى‌کنید موسیقى چه شرایطى باید داشته باشد؟ همچنین نظر خود را درخصوص جنبه‌هاى ویژه در موسیقى غیرسنّتى، به‌عنوان این‌که زبانى بین‌المللى - و نه غربى - است، بفرمایید. آیا به این موضوع قائل هستید که بهترین راه مبارزه با تهاجم فرهنگى - که یکى از مهمترین روشهایش نفوذ از راه هنر و به‌ویژه از راه موسیقى است - ارائه الگوهاى پاک و سره و ناب و متناسب با شرایط ملى و مذهبى کشورمان است؟

جواب:این که ما بگوییم موسیقى بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگى است، نه؛ من به این معتقد نیستم که موسیقى یک چنین کششى داشته باشد.

سوال کننده: بهتر است بگویم یکى از راههاى مبارزه با تهاجم فرهنگى است.

رهبری: بله؛ یکى از راههاست. البته با شرایطى مى‌تواند باشد؛ اما بهترین راهش را این نمى‌دانم. ببینید؛ در مورد موسیقى دو حرف وجود دارد: یکى این که ببینیم اساساً مشخّصه‌هاى موسیقى حلال و حرام چیست و دیگر این که بیاییم در مصداق، مرزهایى را مشخّص کنیم تا به‌قول شما، جوانان بدانند که این یکى حرام و این یکى حلال است. البته این دومى کارآسانى نیست. کار دشوارى است که انسان از این اجراهاى موسیقى‌هاى گوناگون - موسیقى خارجى، موسیقى ایرانى هم با انواع و اقسامش؛ با کلام، بى‌کلام - بخواهد یکى‌یکى اینها را مشخّص کند؛ اما مشخّصه‌هاى کلّى‌اى دارد که آن‌را مى‌شود گفت. البته من هم در جاهایى به بعضى از اشخاصى که دست‌اندرکار بودند، آنچه را که مى‌توانستم و مى‌دانستم، گفته‌ام؛ حالا هم مختصرى براى شما عرض مى‌کنم.

ببینید؛ موسیقى‌اى که انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى‌حالى و واخوردگى از واقعیتهاى زندگى و امثال اینها بکشاند، موسیقىِ حلال نیست؛ موسیقىِ حرام است.

موسیقى چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، حرام است. 

موسیقى‌اى که انسان را به گناه و شهوترانى تشویق کند، حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن‌وقت حرام نیست. اینهایى را که من گفتم، بعضیش در موسیقى بى‌کلام و در سازهاست؛ بعضى هم حتّى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده بى‌ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى‌شود، شعرِ گمراه کننده‌اى باشد؛ شعرِ تشویق کننده به بى‌بندوبارى، به ولنگارى، به شهوترانى، به غفلت و این‌طور چیزها باشد؛ آن وقت حرام مى‌شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیّت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان - که آن نظریه را در باب موسیقى دادند - به همین مطلب بود، این است. موسیقى لهوى داریم. ممکن است موسیقى - به اصطلاح فقهى‌اش - موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت، دور شدن از واقعیتهاى زندگى، دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بى‌بندوبارى. این موسیقى مى‌شود حرام. اگر این با کیفیّت اجرا حاصل شود، اگر با کلام حاصل شود؛ فرقى نمى‌کند.

شما مى‌گویید زبان بین‌المللى. آن موسیقى‌اى که به‌قول خود شما مرزها را درنوردیده و در جاهایى پخش شده، آیا لزوماً موسیقى خوبى است؟ صرف این که یک موسیقى از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلاً کشورهاى مختلف برود و یک عدّه طرفدار پیدا کند، مگر دلیل خوب بودن موسیقى است؟ نه؛ به هیچ وجه. ممکن است موسیقى‌اى باشد که به شهوترانى و تحرّکات و نشاطهاى شهوى جوانى تحریک مى‌کند؛ طبیعى است که یک مشت جوانى که غفلت زده هستند، از این موسیقى خوششان مى‌آید. هر جایى که در دنیا دستشان به این نوار بیفتد، از آن نوار استفاده مى‌کنند. این دلیل خوب بودن موسیقى نیست.

من نمى‌توانم به‌طور مطلق بگویم که موسیقى اصیل ایرانى، موسیقى حلال است؛ نه، این طور نیست. بعضى خیال مى‌کنند که مرز موسیقى حلال و حرام، موسیقى سنّتى ایرانى و موسیقى غیرسنّتى است؛ نه، این‌طورى نیست. آن موسیقى‌اى که منادیان دین و شرع همیشه در دوره‌هاى گذشته با آن مقابله مى‌کردند و مى‌گفتند حرام است، همان موسیقى سنّتى ایرانى خودمان است که به شکل حرامى در دربارهاى سلاطین، در نزد افراد بى‌بندوبار، در نزد افرادى که به شهوات تمایل داشتند و خوض در شهوات مى‌کردند، اجرا مى‌شده است. این همان موسیقى حرام است. بنابراین، مرز موسیقى حرام و حلال، عبارت از ایرانى بودن، سنّتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست؛ مرز آن چیزى است که من عرض کردم. این ملاک را مى‌شود به‌دست شما بدهیم، اما این‌که آیا این نوار جزو کدامهاست، این را من نمى‌توانم مشخّص کنم.

البته الان دستگاههایى هستند که ممیّزى مى‌کنند؛ اما من خیلى هم اطمینان ندارم که این ممیّزیها صددرصد درست باشد. گاهى مى‌آیند به ما مى‌گویند که یک نوار بسیار بد یا مبتذلى را به‌صورت مجاز پخش مى‌کنند؛ گاهى هم ممکن است عکس این اتّفاق بیفتد. من الان نمى‌دانم واقعاً این ممیّزیها چقدر از روى واقع‌بینى و ضابطه‌مندى انجام مى‌گیرد؛ اما آن چیزى که من مى‌توانم به شما به‌عنوان یک جوان خوب و به عنوان کسى که مثل فرزندان خودم هستید به‌عنوان نصیحت و نظر خودم بگویم، این‌است که عرض کردم.

به نظرم مى‌رسد که موسیقى مى‌تواند گمراه کننده باشد، مى‌تواند انسان را به شهوات دچار کند، مى‌تواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستى کند؛ مى‌تواند هم این نباشد و مى‌تواند عکس این باشد. مرز حلال و حرام این‌جاست. من امیدوارم که شما جوانان با این زادِ تقوا بتوانید وارد میدان شوید و تولیدهایى داشته باشید که به معناى حقیقى کلمه هم خصوصیات موسیقى خوب و بلیغ را داشته باشد و به معناى حقیقى تأثیرگذار مثبت باشد و حقیقتاً جوانان و روحها را به صفا و به معنویت و به حقیقت رهنمون کند.

منبع:

1377/11/13بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)

Khamenei.ir(ایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی اانقلاب اسلامی)

لینک مطلب از سایت رهبریhttp://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2927

س1145: آیا آموختن موسیقی به خصوص سنتور جایز است؟ ترغیب و تشویق دیگران به آن چه حکمی دارد؟

ج: بکارگیری آلات موسیقی برای نواختن موسیقی غیرلهوی اگر برای اجرای سرودهای انقلابی و یا برای اجرای برنامه های فرهنگی مفید و برنامه های دیگر با غرض عقلایی مباح باشد اشکال ندارد به شرط اینکه مستلزم مفاسد دیگری نباشد و همچنین آموختن و یاددادن نوازندگی برای امر فوق فی نفسه اشکال ندارد. ولی ترویج موسیقی با اهداف عالیه نظام مقدس اسلامی سازگار نیست.

منبع: استفتائات مقام معظّم رهبری صص246و247)

کنز پنهان...آیت الله مجتبی تهرانی...

با سلام


چندی پیش رفته بودم برای کوتاه کردن موهایم در اونجا مجله ی اطلاعات هفتگی دیدم که مصاحبه ای با دکتر محسن اسماعیلی کرده بودند و در جایی به مناسبت سوالی اشاره کرده بودند که آیت الله مجتبی تهرنی کنز مخفی ما هستند...

متن ذیل از سایت ایشان برداشته شده که مصاحبه ی هفته نامه پنجره با ایشان پیرامون آیت الله مجتبی تهرانی است...


مصاحبه با مجله پنجره درباره حضرت استاد شیخ مجتبی تهرانی

دلبری برگزیده‌ام که مپرس


از روزی که خبر کسالت و بستری شدن شیخنا الاستاد دام ظله منتشر شد، انبوه مراجعات ارادتمندان و نیز اهل رسانه به صورت کلافه‌کننده‌ای شدت گرفت.
حق هم با آن‌ها بود که با دل‌های مضطرب و با صداهایی لرزان می‌خواستند خبری از پیر این شهر پرغوغا بگیرند. اکنون تندیس بزرگ فقاهت و اخلاق بر تخت بیمارستان آرام گرفته بود، و هرچه او آرام‌تر، دل‌های مشتاق نا‌آرام‌تر می‌شد.
چندین بار عرض کردم که اجازه می‌فرمایید خبری منتشر شود، و هر بار مثل همیشه استنکاف می‌کرد و ... اما این‌بار چنان شد که برای نخستین‌بار بدون اذن حضرتش، ارتجالاً و بی مقدمه چند جمله‌ای گفتم. هنوز نمی‌دانم وقتی از مصاحبه‌ام مطلع شوند، چه خواهند گفت، امّا چون دوستان اصرار کردند، بد نیست شما هم آن را بخوانید...


دیشب وقتی در کنار بستر آن بزرگوار با نزدیکان و فرزندان حضرت استاد نجوا می کردیم، نگران بودیم که تداوم سکوت زمینه را برای برخی افراد آماده کند که آمادگی و مهارتی عجیب برای این‌گونه مواقع دارند. بارها این بیت حافظ را از استاد شنیده بودم که:
«سر زده وارد مشو میکده حمام نیست حرمت پیر مغان بر همگان واجب است»

بگذریم، ... و اما متن مصاحبه که در شماره اخیر هفته‌نامه پنجره چاپ شده است:

سوال: از نقطه آغاز شروع می کنیم: زمانی که با حضرت استاد آشنا شدید.

جواب:
15 دی ماه سال 1361 بود که برای نخستین بار توفیق دیدار و حضور در مجلس نورانی درس اخلاق این استاد بزرگوار را پیدا کردم و الحق که «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی». در آن روزها نوجوانی بودم که مشتاقانه این جا و آن‌جا به دنبال استادی می‌گشتم تا مرا از چشمه زلال معارف قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام سیراب کند. هر کس نشانه‌ای می‌داد، بی‌درنگ می‌رفتم و می‌دیدم. بهره‌های فراوانی هم از عزیزان متعددی بردم که وامدار و سپاس‌گزار همه آن‌ها بوده و هستم، امّا هنگامی که در آن چهارشنبه سرنوشت ساز توفیق رفیق راه شد و به محضر ایشان راه یافتم، گمشده خود را پیدا کردم و به لطف خدا از آن روز تا کنون از این نعمت بی‌بدیل بهره‌مند بودم؛ از جلسات درس اخلاق و تفسیر گرفته تا سال 1372 که افتخار درک درس خارج فقه و اصول معظم‌له نصیب من شد، و تا سال‌ها بعد که با حسن‌ظن و محبت پدرانه ایشان نعمت تمام شد و به درس‌های خصوصی هم راه پیدا کردم... حالا هم سخت چشم به راهم که این پیر میدان‌دار علم و اخلاق از بستر بیماری برخیزد و هم‌چنان به نورافشانی بپردازد. همین چند ماه وقفه‌ای هم که پیدا شد، خیلی خسارت‌بار و دردآور بوده است و مدام این غزل حافظ را زمزمه می‌کنم که:

      درد عشقی کشیده‌ام که مپرس         زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
      گشته‌ام در جهـــان و آخر کار             دلبــــری برگزیـده‌ام که مپرس
      آن‌چنان در هوای خــاک درش             مـی‌رود آب دیـــده‌ام که مپرس
      من به گوش خود از دهانش دوش       سخنــــانی شنیده‌ام که مپرس
      بی‌تو در کلــبه گــدایی خویش            رنج‌هایی کشیـــده‌ام که مپرس

سوال: با توجه به اینکه به بهانه های مختلف از محضر ایشان بهره برده اید, مهمترین خصوصیات ایشان را چه می دانید؟

جواب:
با این حال و اوضاع، و با عجله‌ای که هست نمی‌توانم تصویر درستی از خصوصیات تدریس ایشان ارائه کنم. اجمالاً عرض می‌کنم که اولاً نظم و تقید حضرت ایشان مثال زدنی است. در همه این سال‌ها که نمی‌دانم چند هزار جلسه در خدمت ایشان بوده‌ام، و خوشبختانه غالب آن‌ها را هم نوشته‌ام، حتی یک‌بار تاخیر و غیبت را به یاد ندارم. احترام زیادی برای درس و شاگردان قائل هستند. بسیار اتفاق افتاده که با تزریق آمپول و در نهایت درد و رنج خود را به درس رسانده‌اند و یا با چه مشکلاتی خود را مثلاً از مشهد شبانه به تهران رسانده‌اند تا سر وقت بر سر درس حاضر شوند. مجموعه این‌ها خاطرات درس‌آموزی می‌شود.

ثانیاً دقت نظر معظم‌له مثال‌زدنی است. هیچ‌گاه بدون مطالعات عمیق و وسیع قبلی و بدون آمادگی در درس حاضر نمی‌شود. مطلب تکراری ندارند و از تتبع آرای بزرگان کم نمی‌گذارند. نقدهای عملی فراوان دارند، امّا هیچ‌گاه جانب حرمت دیگران را فروگذار نکرده‌اند. ثانیاً اهتمام والایی به رجال و فقه الحدیث دارند و من کمتر نظیری برای این سراغ دارم. نکته دیگری که تأکید بر آن دارند، تعمّد و همت بالا برای زنده‌نگه‌داشتن مکتب فقهی و اصولی استاد بزرگوارشان، حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه، از خود نشان داده‌اند. سخت به ایشان عشق می‌ورزند و احیاگر مکتب ایشان در حوزه تهران هستند. در این سال‌های اخیر حتی متواضعانه و کریمانه پیشنهاد مرا پذیرفتند و محور بحث خود را به تحریرالوسیله امام (ره) تغییر دادند تا شرح ناتمام آیه‌الله فاضل لنکرانی (قدس‌سره)بر این کتاب به اتمام برسد.

امیدوارم به دعای مؤمنان نیت بزرگ ایشان محقق گردد.

سوال: ایشان در ضمن مباحث علمی, چه نوع تاثیرگذاری اخلاقی روی شاگردان و مخاطبان دارند؟
جواب: همین‌ مختصر هم که از اخلاق و منش و روش تدریس ایشان عرض کردم، برای اهل فن آشکار می‌کند که چه تأثیری بر شاگردان خود داشته و دارند. مخاطب ایشان، اگر صخره صمّاء هم باشد، در برابر قطره‌قطره آب حیاتی که از فیوضات ایشان می‌بارد، تأثیر می‌پذیرد. شاگرد‌ها هم غالباً دقیق، کوشا، منظم و متخلق هستند. «غالب» هم که می گویم چون برخی از آن‌ها را نمی‌شناسم و ضمناً کار امثال من نباید به حساب ایشان نوشته شود.

رأفت و توجه فراوانی به طلاب دارند. همین چند شب پیش و در اوج بیماری و ناراحتی، چندبار با نگرانی از پرداخت شهریه طلاب سوال می کردند و سفارش می فرمودند. به ارتقای سطح علمی شاگردان بسیار تقید دارند؛ به گونه ای که معروف است کسانی باید به درس خارج ایشان بروند که یکبار درس خارج رفته باشند! حتی برخی از بزرگان می فرمودند که ایشان در اخلاق هم درس خارج اخلاق می دهند و حق هم همین است. چندین بار به ایشان عرض کرده ام که کسانی خواهش می کنند سطح مباحث را پایین بیاورید. ایشان با لبخند و مهربانی می فرمودند: بگویید آنها سطح خود را بالا بیاورند.

سوال: اندیشه و منش ایشان در زمینه اجتماعی و سیاسی چگونه است؟ چون به نظر می رسد که این بعد کمتر شناخته شده است.
جواب: همه ابعاد وجودی استاد عظیم الشان ما ناشناخته است، اما ابعاد اجتماعی و سیاسی ایشان، جز برای اخصّ خواص، ناشناخته تر است. این خودش باب وسیعی است که انشاالله جداگانه باید راجع به آن صحبت کنیم. ایشان اصرار داشته و دارند که گمنام و ناشناخته باقی بمانند و برخی اقدامات منحصر به فرد و سرنوشت ساز قبل و بعد از انقلاب دارند که کمتر کسانی مطلع هستند. اما همه اینها را به عنوان وظیفه شرعی انجام داده اند و مایل نبودند اطلاع رسانی شود. آینده نگری و شناخت عمیق افراد و روابط آنها از خصوصیاتی است که به این اندازه در کسی ندیده ام و از کرامات و خصایص حضرت ایشان است. گاهی حوادثی را از ده سال قبل پیش بینی می کردند و هشدار می دادند. تحولات جهانی را با دقت دنبال می کنند؛ و حتی گاهی به برخی اخبار ورزشی مربوط به خارج از کشور واکنش هایی نشان می دادند که حیرت انگیز است. فتوا و مهمتر از آن رفتار صریح ایشان در وجوب حفظ نظام و تقویت آن مشهود همگان است؛ در حالیکه از کمترین خیرخواهی و راهنمایی هم فروگذار نمی کنند و این درس بزرگی برای همه است که امیدوارم اجازه دهند موقعی مورد گفتگو قرار گیرد.

سوال: اجازه بدهید این گفتگو را با خاطره ای از استاد به پایان برسانیم
جواب: می توانید حدس بزنید که انتخاب یک خاطره از ایشان چقدر برای من دشوار است. دنیایی گفتنی و ناگفتنی از این دریای فضیلت و دانش هست که به دلیل همان روحیه خاصی که گفتم اجازه نداده اند کمتر کسی از آن اطلاع پیدا کند. بالاتر اینکه بارها شده که اگر مثلا و به صورت اتفاقی از چیزی اطلاع پیدا کرده ام، مرا صدا زده و صریحاً فرموده اند: حرام است این مطلب را به کسی بگوئید.

فعلاً به مخاطبان این مجله عرض می کنم که ایشان حقیقتاً «جهانی است بنشسته در گوشه ای» و «دعای گوشه نشینان بلا بگرداند». چند شب پیش در بیمارستان به ایشان عرض کردم که همه ما و مریدان شما محتاج دعا هستیم. پزشکان هم خواسته اند که من این را به شما عرض کنم. فرمودند من همیشه همه آنها و شما را دعا می کنم و البته من هم به دعای مردم نیاز مندم. مرا همین دعاهای مردم نگهداشته است. در همان حال باز به فکر مشکلات اقتصادی مردم و گرانی ها بودند و دستور دادند که بگوئید از طرف من به نیازمندان صدقه بدهند. 

آیت الله مجتبی تهرانی به ملکوت اعلی پیوست...

با سلام

انّا لله و انّا الیه راجعون

درگذشت آیت االله مجتبی تهرانی را به محضر مبارک آقا امام زمان(عج) و نائب برحقشان امام خامنه ای(حفظه الله تعالی) و همه ی دوستداران خاندان عصمت و طهارت تسلیت عرض می نمایم.


آشنایی اجمالی با زندگی مرحوم آیت‌الله العظمی مجتبی تهرانی/

آیت‎الله مجتبی تهرانی، به ملکوت اعلاء پیوست/ تشیع صبح روز اربعین حسینی(ع)/ خاطره‌ای تاریخی از مجلس روضه امسال حاج آقا مجتبی

شب گذشته خبری منتشر شد که داغ دل همه عزاداران سیدالشهدا(ع) را تازه کرد؛ خبری که تایید می‌کرد آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی که بسیاری از اهالی پایتخت بارها و بارها در مجالس اخلاق و روضه‌اش در مسجد جامع بازار شرکت کرده بودند، بعد از چند ماه تحمل بیماری، دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

به گزارش رجانیوز، این شاگرد برجستۀ مکتب فقهی و عرفانی حضرت امام(ره) که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بودند شب گذشته در سن 75 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

این در حالی است که دفتر معظم له اعلام کرد مراسم تشییع این عالم پاک و ربانی ساعت 9 صبح روز پنجشنبه مصادف با روز اربعین حسینی(ع) از مقابل مدرسه عالی شهید مطهری واقع در میدان بهارستان تشییع شده و در حرم سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) تدفین خواهد شد.


یت‌الله مجتبی تهرانی در سال 1316 ه.ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی،از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامة جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی‏الله‏تعالی اهتمام ویژه داشت.
 
وی طبق رسم تمامی خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا(ع)مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به‌سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.
 
این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی،آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و به‌زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبة خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمة حضرت امام، همچنین دوجلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.


به گزارش مهر، با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضة این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله‏العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم‌نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به ‌دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی(ره) نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج‌آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع‌آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رسالة عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست‌رس مقّلدان قرارگرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره‏گیری از دست‌نوشته‌های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم‌بحث شد و رساله‌ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق‌ترین رساله‌های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همة این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می‌گذشت.
 
ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی‌بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به‌خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات‌بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آنکه جرقّه‌های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعة دردناک، حضرت آیت‌الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایة فیوضات امیر‌المؤمنین(ع) و دیگر ائمة هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی‌بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.
 
حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامة جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیة تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به‌دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به‌دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می‌شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت‌های معظّم‌له پیش از انقلاب بود.
حضور عادّی آیت الله تهرانی در تهران و فعالیّت‌های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن‌قدر مفید و مؤثّر بود هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمة‌جهان تشیّع بماند و نعمتی بی‌بدیل برای اهل این دیار باشد.
 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه‌ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرمودة خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسؤولیت‌های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنة نیروسازی برای انقلاب، همچنان به‏صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.
 
از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به‏طور منظّم و هفتگی دائر می‌گردید، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌دنبال معارف عمیق اسلام بودند.
 
خاطره‌ای تاریخی از مجلس روضه امسال آیت‌الله مجتبی تهرانی
 
مرجعیت به کنار
 
اجتهاد به کنار
 
اخلاق به کنار
 
عرفان به کنار
 
چهل سال پیش نوحه ای شنیدم که هنوز جگرم رو سوزانده
 
امشب بر خلاف رویه ام می خواهم نوحه بخوانم
 
همان سه بندی که جگرم را سوزاند
 
در وسط کوچه تو را ...
 
...............
 
آیت‌الله مجتبی تهرانی؛ مسجد جامع بازار 23 رمضان 1391
منبع: رجا نیوز



پیام تسلیت مقام معظّم رهبری

بسمه تعالی
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم عامل ربّانی مرحوم آیة الله آقای حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه را دریافت کردم. این حادثه ناگوار، ضایعه‌ای برای حوزه‌ی علمیه و روحانیت و جامعه‌ی مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی است که از مجالس پرفیض و درسهای سازنده‌ی این معلّم اخلاق بهره می‌بردند؛ اینجانب تسلیت صمیمانه‌ی خود را به آن بیت شریف و بازماندگان بویژه اخوی بزرگوار و نیز به همسر مکرّم و آقازادگان ارجمند و دیگر بازماندگان این بیت شریف تقدیم داشته علوّ درجات آن فقید سعید را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم.
سیّد علی خامنه‌ای
13/دی ماه/91


شهید سیف الله صبور

 به مناسبت سوم شهریور ماه سالگرد شهادت شهید سیف ا... صبور   

 

تقدیم به مادر شهیدان سیف الله و یدالله صبور او که مصداق این آیات قرآن است و همو که مصداق صحبت امام عزیز ما خمینی کبیر رحمه الله علیه است که «از دامان زن مرد به معراج می رود.»

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم *بسم الله الرحمن الرحیم*و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون*و لنبلونکم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و النفس و الثمرات و بشرالصابرین*الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون*اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون(بقره/۱۵۴-۱۵۷)   

 

 

 

جزوه ای پیرامون شهیدان سیف الله صبور و حمید عنبرسر(۴صفحه) ۱۱۱۱۱۱و۲۲۲۲۲۲و۳۳۳۳۳و۴۴۴۴۴۴تکثیر و توزیع و... هیچگونه محدودیتی ندارد. 

 

در ادامه زندگینامه ای مختصر و چند خاطره از شهید عزیز سیف الله صبور تقدیم می شود...

 

ادامه مطلب ...