شهید سیف الله صبور

 به مناسبت سوم شهریور ماه سالگرد شهادت شهید سیف ا... صبور   

 

تقدیم به مادر شهیدان سیف الله و یدالله صبور او که مصداق این آیات قرآن است و همو که مصداق صحبت امام عزیز ما خمینی کبیر رحمه الله علیه است که «از دامان زن مرد به معراج می رود.»

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم *بسم الله الرحمن الرحیم*و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون*و لنبلونکم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و النفس و الثمرات و بشرالصابرین*الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون*اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون(بقره/۱۵۴-۱۵۷)   

 

 

 

جزوه ای پیرامون شهیدان سیف الله صبور و حمید عنبرسر(۴صفحه) ۱۱۱۱۱۱و۲۲۲۲۲۲و۳۳۳۳۳و۴۴۴۴۴۴تکثیر و توزیع و... هیچگونه محدودیتی ندارد. 

 

در ادامه زندگینامه ای مختصر و چند خاطره از شهید عزیز سیف الله صبور تقدیم می شود...

 


زندگی نامه سردار شهید «سیف الله صبور»

شهید سیف الله صبور در سال1339 در خانواده ای مذهبی ومستضعف بدنیا آمد، در چهار سالگی از نعمت داشتن پدری مومن محروم شد واز همان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید. تحصیلات ابتدایی خود را در «مدرسه سپه» وراهنمایی را در «مدرسه سعدی» گذراند. سپس به «دبیرستان امام خمینی فعلی» رفته ورشد علمی خود را ادامه داد. ازآغاز، نبوغ و حالات روحانی ومذهبی در او هویدا بود وخوش خلقی همراه با شوخ طبعی خاص خویش از او نوجوانی دوست داشتنی وجذاب بوجود آورد.  

 

 

سیف الله ضمن تحصیلات دبیرستانی خود به کار در مغازه نانوایی مرحوم پدرش مبادرت ورزید. او مقید به انجام دستورات خداوند متعال در هر شرایطی بود و درآن ماههای گرم تابستان در کنار آتش داغ تنور نانوایی روزه اش را می گرفت وعلاقه وافر به خانواده اش داشت. مادرش می گوید: "بعد از سیف الله دیگر خانه ام شور گذشته را ندارد. دیگر صدای آرام بخش واطمینان آورش را نمی شنوم" او اهل صبر و توکل بر خداوند بود و این را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود. با اوج گرفتن نهضت اسلامی ایران شرکتی مستمر و فعال در راهپیمایی ها داشت و با مطالعه پیام های امام خمینی(ره) در دوران انقلاب، سیف الله مراد خود را یافت وبعد از اخذ دیپلم در کمیته انقلاب اسلامی آغاز به کار کرد و بعد از فعالیت خستگی ناپذیر به عضویت سپاه درآمد. همزمان با پایه گذاری مرکز آموزش سپاه در پادگان کرخه نور یکی از مسئولین آموزش نظامی گشت، ولی هیچ گاه خود را گم نکرد، وی ضمن رسیدگی بسیار فعالانه به مسئولیت محوله اش، به کار در نانوایی پادگان نیز می پرداخت.  

 

بعد از گذشت چندی، وی با همکاری برادر« شهید امیر زبیب»، مسئول حفظ وحراست از نوار مرزی شدند وبا شروع جریانات ضد انقلابی در کردستان وی به همراه جمعی از برادران پاسدار به کردستان اعزام شده و به تعقیب ضد انقلاب در کوه های خون رنگ غرب پرداخت.

 

با شروع جنگ تحمیلی وی به همراه همرزمانش به دزفول عزیمت می کند. پس از یک ساعت توقف در منزلشان و با وجود  اینکه هنوز غبار جبهه های غرب را بر تن داشت به قصد شرکت در جبهه جنگ به سپاه مراجعه کرد. وقتی مادرش درخواست یک روز ماندن در منزل را می نماید، می گوید:من بیست سال تمام از آن تو بودم حال تویی که باید زینب وار شیره جانت را به جانان تقدیم کنی، که یک لحظه ماندن خیانت به خون شهیدان وضربه ای به اسلام است" بدین گونه او به جبهه خونین کرخه می رود و در عملیات های مختلفی شرکت می کند بعد از آن به «جبهه شهدا (صالح مشطط)» و سپس به «دالپری» می رود. با سپری شدن چند ماه وی فرماندهی عملیات جبهه دالپری را به عهده می گیرد.  

 

وی سعی می کرد علاوه بر رشد نظامی برادران در رشد اخلاقی آنها نیز کوشا باشد، متانت وخوش برخوردی سیف الله باعث شده بود بسیاری از برادران اعزامی از شهرستانها بعد از پایان مدت اعزامشان با شیفتگی که نسبت به وی پیدا کرده بودند حاضر به بازگشت نشوند ودر زمانی که بنی صدر خائن سعی در جدائی بین ارتش وسپاه داشت او در محل ماموریتش وبا هوشیاری مانع از تفرقه شد وهمیشه سنگرش مملو از برادران متدین ارتشی بود.  

سیف الله خود ساعت ها وبلکه روزها در راه های صعب العبور به شناسایی دشمن می پرداخت و راز ونیازهایش با معشوق در دل شب دیدنی بود. مدیریت ورشد او در همه ابعاد باعث شد که وی به عضویت« شورای فرماندهان نظامی دزفول»  درآید.او در«رقابیه»  خوش درخشید ودر تپه های خونین«کودگاپون» که در اسارت خصم بود، به همراهی50 نفر این تپه دیدگاهی دشمن را که شاخص دشمن درکوبیدن مواضع نیروهای ایرانی وشهر دزفول بود را به آتش کشید وسرانجام در یک صبحدم هنگامی که وضو گرفته وآماده برای نماز صبح بود، با تمام وجودش سجده حق نمود وشهادت داد که "اشهد ان لا اله الا الله و... ودر جبهه شهدا به خیل شهدا پیوست .(منبع: منابع اینترنتی و منابع بنیاد شهید و مرکز دفاع مقدس و...)  

چند خاطره...   

پا به رکاب 

  

 

صفات پسندیده ی پرشماری در او جمع بود.هم خوش اخلاق بود و هم اطاعت پذیر بود و هم مسئولیت پذیر بود هنگامی که می دید کاری روی زمین مانده با دوستانش سریعا آماده ی به عهده گرفتن مسئولیت می شد و خیلی هم اصرار داشت که کار به بهترین صورت انجام گیرد و دشوارترین مسئولیت ها را داوطلبانه به عهده می گرفت و به شکل مطلوب به انجام می رساند. راوی: سرهنگ پاسدار حمید نادی 

  

بیت المال  

 

  

حساسیت ویژه ای روی بیت المال داشت به خصوص در مورد استفاده از مهمات جنگی در سال های ابتدایی جنگ بسیار دقت می کرد یک بار وقتی مقری را تسخیر کردیم و می خواستیم پاکسازی سنگرها را انجام دهیم سیف الله با شجاعتی که داشت ابتدا سنگر را با روشن کردن یک چوب کبریت وارسی می کرد و اگر تشخیص می داد سنگر خالی است از پرتاب ابتدایی و یکدفعه ی نارنجک خودداری می کرد. راوی: حجت الاسلام یوسف شیخ  

 

فرمانده ی لایق  

 

 

 علی رغم سن و سال کم استعداد و نبوغ نظامی فوق العاده ای داشت. زمانی که به شهادت رسید فرماندهان ارشد سپاه به مجلس بزرگداشت او آمدند.سردار رشید می گفت:اگر سیف اله ابتدای جنگ شهید نمی شد قطعا می توانست در ادامه جنگ جزو فرماندهان ارشد جنگ قرار گیرد. راوی: سردار محمدعلی صبور(برادر شهید)  

 

*ضمنا کسانی که مایلند عکس های بیشتری از شهیدان صبور داشته باشند می توانند به مکان مرکز فرهنگی وارثین مراجعه کنند.