همه ما هیئتی هستیم...قسمت دوم

سلام

در قسمت اول این مطلب سخنران محترم حجت الاسلام پناهیان به بررسی این سوال پرداختند که چرا ما باید هیئت هفتگی داشته باشیم؟ در ادامه می توانید خواننده قسمت دوم این مطلب باشید... 


 

چرا این آموزش باید در هیئت اتفاق بیافتد؟ چون امیرالمومنین- علیه السلام- در نامه 31 نهج البلاغه فرمودند: جوانِ من، اگر قلبت صفا دارد حرف های من به دردت می خورند؛ هیئت صفای دل به انسان می دهد، و صفای دل داشتن مقدمه و لازمة آموختن است.

لذا بنده - به عنوان شاگردی که درس پس می دهد به دوستان خودش- اگر بتوانم یک حرفی را به جوانها بزنم- حتی دوستان دانشگاهی- ترجیح می دهم این کار در هیئت باشد تا سر کلاس؛ به دلیل اینکه در هیئت یک صفایی وجود دارد؛ این صفا از نور اهل البیت آغاز می شود تا انگیزة آدم ها؛ که با انگیزة مخلصانه ای، بدون نام و نان، بدون نمره گرفتن و حقوق دریافت کردن در این جلسه شرکت می کنند؛

نور آدم ها در این جلسه بالاست، نام اهل البیت معنویت را در چنین جلسه ای افزایش می دهد؛ آدمی که می تواند در هیئت، با این صفا و نورانیت مطلبی را دریافت بکند، چرا باید این آموختن را در فضایی غیر از هیئت انجام بدهد. جایی که روضه هست، می شود حرف علمی زد؛ چون رسول خدا(ص) فرمود: هرکس اهل البیت مرا دوست داشته باشد خدا به او حکمت می دهد. شما در هیئت یُعَلِمُهُم الکتاب و الحکمه را تجربه می کنید، چون محبت اهل البیت هست خدا به شما حکمت می دهد، یعنی هر معرفتی که اینجا فرا می گیرید صد برابر می شود، خودش سرچشمة جوشانی می شود برای معارف دیگر و از آن طرف هم صفای باطن موجب فهم بهتر از معارف دینی خواهد شد.

 می شود این معرفت را در فضایی کوچک تر از هیئت دریافت بکنیم؟ یکی از عوامل بسیار نورانی و کمک کننده برای کسب معرفت، جمعیت هیئتی هاست. وقتی که شما در یک جمعی قرار می گیرید که هر کدام از آنها یک پارچه نورند. چیکار داریم به زندگی افرادی که آمدن در هیئت، بیرون از هیئت چه طور است، الان لحظة قشنگ زندگی اش است، الان به خاطر امام هادی-علیه السلام- آمده، الان به خاطر اباعبدالله الحسین آمده، الان در قطعه ای از زمان زندگی اش قرار دارد و در قطعه ای از مکان زندگی خودش قرار دارد که آن قطعه نورانی است. من وقتی می آیم در جمع[هیئت] دقیقاً از نور آنها استفاده می کنم.

چون جبهه ها و دفاع مقدس بنیان گذار این هیئت بودن، بگذارید عرض بکنم کاملاً واضح است برای من و هنوز هم که هنوزه برای من ملموس است با اینکه بیست و چند سال از دوران جنگ گذشته فضای نورانی تأثیر گذار هیئت هایی که در جبهه می گرفتیم چقدر اثرش بالاتر بود بر سخنران جلسه تا جلسات دیگر، با اینکه من برای همه شما احترام قائلم و خودم هم بلا استثنا کمتر از همه شما هستم ولی خب شاید چون کمتر هستم به سهولت این را می فهمم که وقتی در جبهه ما در میان آن جمع قرار می گرفتیم خدا به برکت نور آنها چقدر بیشتر مطلب به ما یاد می داد، خیلی تفاوت بود، ما بعد از جنگ دیگر ندیدیم همچین معنویتی را، حتی در بهترین جلسات معنوی مثل شبهای قدر، مثل اعتکاف ها؛ خب آنجا یک وضع خاصی بود، پس فردا می خواستند شهید بشوند، اصلاً نمی توانستی حساب بکنی چند نفر از اینها می مانند.

من وقتی می توانم بروم در جمع مومنین که عزادار ابا عبدالله الحسین هستند و از نور آنها استفاده بکنم چرا بنشینم پای تلویزیون؟ بله ما می نشینیم پای تلویزیون استفاده می کنیم!!! این حرف ها معنا ندارد،آن نوری که در آن جلسه هست، آن نوری که در قدم های خودتان هست، شما وقتی حرکت می کنید تولید نور می کنید، اینها همه محفلی را تشکیل می دهند برای هیئت. این اولین انگیزه یا اولین نکته ای که می شود در مورد تشکیل هیئت گفت.

قسمت اول همین مطلب

این مطلب ادامه دارد