مسجد باحال در وارثین قسمت اول

سلام

امروز میخام یه مسجد باحال بهتون معرفی کنم حتما این مطلبو تا انتها بخونید و منتظر قسمت های بعدی این مطلب هم باشید:

مسجد متفاوت

در کنار یکی از میدان های نسبتا نزدیک به حرم مطهر رضوی، یعنی میدان برق و در کنار مغازه ها، ورودیی را به ما نشان دادند که هیچ شباهتی به جایی که ما می خواستیم برویم نداشت! ما می خواستیم به مسجد برویم... در ذهنمان مسجدهای معمولی با گلدسته های سربه فلک کشیده و نقش های خاص کاشیکاری شده روی سردر ورودی اش تصور می شد ولی اینجا کل ورودی اش یک شیشه سکوریتی بود که شبیه به ورودی مکانهایی چون مغازه های خیلی شیک بود. بالای درب شیشه ای هم بزرگ نوشته شده بود «مسجد» و کوچک سمت راست آن نوشته شده بود «صنعتگران»! کفش هایمان را داخل کیسه هایی که درب ورودی گذاشته بودند قرار دادیم. مسجد دوقسمت داشت طبقه بالا و زیر زمین. قسمت اصلی مسجد طبقه بالای آن بود. 


 

مسجد پر از کتاب

از پله ها که بالا می رفتیم با صحنه دیگری روبه رو شدیم که بر تعجب ما افزود... دور تا دور مسجد و حتی در محراب قفسه های کتابخانه پر از کتاب قرار داشت. کتابهایی در همه زمینه ها به صورت دسته بندی شده. نزدیک تر که شدیم دیدیم در هر قفسه تابلوی کوچکی وجود دارد که روی تابلو نوشته شده است «کتاب های این قفسه به یادبود مرحوم ... وقف مسجد شده است». تا به حال چیزی که ما یاد داشتیم این بود که رسم است در مساجد پذیرایی یا نهایتا فرشی یا مهری یا از این جنس چیز ها وقف می کنند نه کتاب آن هم یک قفسه...! نکته دیگر این بود که ما به طبقه بالا که رفتیم متوجه شدیم که در این مسجد روی فرش ها را ملحفه های سفید رنگی به صورت سرتاسری گرفته اند که تعجب ما را بیش از پیش به خود جلب کرد. این صحنه ها مدام ذهن ما را با سوالاتی روبه رو می کرد که از ندانستن چرایی این صحنه ها خبر می داد.

امام جماعت

زیارت عاشورا؟

که در میان آنها بود. وقتی که ما رسیدیم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودند. به لعن های زیارت عاشورا که رسیدند شروع کردند دسته جمعی صد لعن را تکرار کردند و بعد هم صد سلام! که در اثناء سلام ها حاج آقا صرافان امام جماعت مسجد ما را صدا کرد که به طبقه پایین برویم و با ایشان جلسه ای داشته باشیم. کیسه های کفشمان را دست گرفتیم و به طبقه پایین رفتیم. در طبقه پایین دیدیم که چند گروه نوجوانان دبستان و راهنمایی که در هر گروه یک یا دو سرگروه وجود داشت مشغول مباحثه و بحث بودند. هر سرگروه هم یک تابلو کوچکی در دست داشت که مطالبی را روی آن می نوشت.

وضوخانه و...

قبل از اینکه به جلسه برویم حس کنجکاوی ما بیشتر گل کرد که به وضوخانه و قسمت های دیگر مسجد هم سری بزنیم. در طبقه پایین سمت چپ تابلوی سرویس بهداشتی نصب شده بود به آنجا که رفتم با صحنه دیگری روبه رو شدم... وضوخانه تا درب دستشویی هایش موکت داشت! و بچه ها هم از این فضا استفاده می کردند و فوتبالی به راه انداخته بودند. و اینقدر تمیز بود که خیال می کردید تازه افتتاح شده است! تجدید وضویی انجام دادیم و به قسمت اصلی زیرزمین بازگشتیم.

دو نماز!!!!!

حاج آقا آمده بودند که ناگهان صدای اذان را شنیدیم با تعجب سوال کردیم که مگر نماز خوانده نشده است؟ پاسخ دادن که این نماز نوبت دوم است که خاص کسانی است که فرصت نکردند در اول وقت نمازشان را در مسجد بخوانند مثل بازاری های اطراف. جالب بود نماز نوبت دوم!

حلقه وار دور حاج آقای صرافان نشستیم و آماده شدیم که به سوالات ذهنمان که در این چند دقیقه بوجود آمده بود و سوالات دیگری که از قبل آماده کرده بودیم پاسخ دهند.. حاج آقا بسم الله را گفت و شروع کرد ...

ادامه مطلب را در قسمت بعد بخوانید....