چقدر با این سیاست ها و وظیفه مان در قبال آنها آشنا هستیم؟ |
باسلام امروز سالروز ابلاغ سیاست های کلی نظام اداری توسط مقام معظّم رهبریست. به همین مناسبت اشاره ای به این موضوع و جایگاه این سیاست ها- که توی این یکی دو سال به تناوب ابلاغ می شوند مثل سیاست های کلی سلامت،اقتصاد مقاومتی،جمعیت و...- که از شئون رهبری نظام اسلامی است و همچنین نسبت نیروهای انقلاب در تحقق این سیاست ها می پردازیم... تاکید می شود در این مطلب بنا بر کوتاه گویی بوده و صرفا جهت توجه دادن به موضوع است بی شک در مراحل بعد صاحب نظران و صائب نظران باید دست به کار شوند...
تمدن نوین اسلامی هدف و آرمان بلند ما جوانها! بدانید، بدون هیچگونه تردیدی آیندهی روشن و امیدبخش این کشور و این نظام متعلّق به شما است؛ شما خواهید توانست کشورتان و ملّتتان را به اوج افتخار برسانید؛ شما به توفیق الهی خواهید توانست الگو و نمونهی کاملِ تمدّنِ نوینِ اسلامی را در این آب و خاک تشکیل بدهید؛ برای اینکه بتوانید این وظائف بزرگ را انجام بدهید، بایستی دین را، تقوا را، عفّت را، پاکیزگیِ روحی را در میان خودتان هرچه بیشتر ترویج کنید و تقویت کنید. جوانِ امروز احتیاج دارد به دین، به تقوا، به علم، به نشاطِ کار، به امانت، به عفّت، به [انجام] خدمات اجتماعی و به ورزش؛ اینها خصوصیّاتی است که جوانِ امروز به آن احتیاج دارد و شما عزیزان بسیجیِ من انشاءالله توفیق انجام این کار را داشته باشید.۱۳۹۲/۰۸/۲۹دیدار بسیجیان فرآیند طولانی فرآیند تحقّق هدفهای اسلامی، یک فرآیند طولانی و البته دشواری است. به طور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک میشود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانی است.(1380/9/21دیدار کارگزاران نظام) زنجیره تحقق تمدن اسلامی یک زنجیرهی منطقی وجود دارد؛یک زنجیرهی منطقی وجود دارد؛ پیشها این را گفتیم، بحث شده. حلقهی اول، انقلاب اسلامی است، بعد تشکیل نظام اسلامی است، بعد تشکیل دولت اسلامی است، بعد تشکیل جامعهی اسلامی است، بعد تشکیل امت اسلامی است؛ این یک زنجیرهی مستمری است که به هم مرتبط است.(90/7/24کرمانشاه) مرحله ی دشوار تحقق دولت اسلامی فرآیند تحقّق هدفهای اسلامی، یک فرآیند طولانی و البته دشواری است. به طور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک میشود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانی است. قدم اوّل که پُرهیجانتر و پُرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است. کار آسانی نبود؛ لیکن این آسانترین است. قدم بعدی، ترتّب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی، که گفتیم نظام اسلامی، یعنی هندسهی عمومی جامعه، اسلامی بشود؛ که این هم شد. قدم بعدی - که از اینها دشوارتر است - ایجاد دولت اسلامی است. دولت نه به معنای هیأت وزیران؛ یعنی مجموعهی کارگزاران حکومت؛ یعنی من و شما. ما باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شویم. این مشکلتر از مراحل قبلی است..(1380/9/21دیدار کارگزاران نظام) منظور از دولت اسلامی این است که بر اساس آنچه که در دورهی تعیین نظام اسلامی به وجود آمد، یک قانون اساسی درست شد؛ نهادها و بنیانهای ادارهی کشور و مدیریت کشور معین شد. این مجموعهی نهادهای مدیریتی، دولت اسلامی است. در اینجا منظور از دولت، فقط قوهی مجریه نیست؛ یعنی مجموع دستگاههای مدیریتی کشور که ادارهی یک کشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره کنندهی کشور.منظور از دولت اسلامی این است که بر اساس آنچه که در دورهی تعیین نظام اسلامی به وجود آمد، یک قانون اساسی درست شد؛ نهادها و بنیانهای ادارهی کشور و مدیریت کشور معین شد. این مجموعهی نهادهای مدیریتی، دولت اسلامی است. در اینجا منظور از دولت، فقط قوهی مجریه نیست؛ یعنی مجموع دستگاههای مدیریتی کشور که ادارهی یک کشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره کنندهی کشور.(90/7/24کرمانشاه) مرحله دولت اسلامی ما امروز در مرحلهی دولت اسلامی و کشور اسلامی قرار داریم؛ باید دولت اسلامی را ایجاد کنیم.(83/8/6کارگزاران نظام) واما بعد......چه باید کرد؟ چرا حرف رهبری در سیستم اداری زمین می ماند؟ ما امروز برای علاج «معایب» نظام ابتدا باید «نواقص» نظام را برطرف کنیم. یعنی اگر شما میبینید که در قوه قضاییه فلان مشکل وجود دارد، فلان بخش دارد سیاسی عمل میکند یا به اندازه کافی همت ندارد برای مبارزه با ظلم، این ناشی از یک نقصی است که در نظام ما وجود دارد و آن هم اینکه مطالبات افکار عمومی روی آن فشار نمیآورد و این بحثی که مطرح میکنند که رهبری مثلاً در فلان جا حرفشان روی زمین ماند و کسی تحویل نگرفته حالا در قوه قضاییه یا در قوای دیگر. اگر رهبری در مورد حجاب پیام بدهند چه ها خواهد شد؟ من میخواهم بگویم اصلاً اینها را بگذارید کنار. شما چه انتظاری دارید از آنها، وقتی که بندهای که خودم را بسیجی و حزب اللهی و ولایتی میدانم، اعتنایی به حرفهای رهبری نمیکنم چه انتظاری دارم از آن آقایی که توی مصدر یک قدرتی است (حالا یک منافعی دارد یا یک مشکلاتی برایش پیش میآید اگر بخواهد در راه عدالت کار کند) که او سرباز محض رهبری باشد در حالیکه بنده اسمم هم بسیجی است و حزباللهی و ولایتی است، کاملاً یک نگاه ابزار انگارانه به رهبری دارم صرفاً در بعضی از مواقع رهبری حرفی میزند حاضرم بیایم جلو. همین پیامی که اول جلسه خوانده شد از رهبری، من سؤال میکنم از شما اگر ایشان به جای این پیام پنج جمله، دو دقیقه در سخنرانیشان، در پیامشان با همین شدت در مورد بدحجابی پیام میدادند چه اتفاقی میافتاد؟! غیر این است که چقدر از قم بیانیه صادر میشد؟ چقدر از ائمه جمعه این فریاد را بازتاب میدادند؟ چقدر ما بچهبسیجیها توی میدان میریختیم؟ کما اینکه یک دورهای همین کار را کردیم. پس بنابراین غریب ماندن بحث عدالت صرفاً به کسانی که قدرت دستشان هست و امکانات در دستشان هست محدود نمیشود و سکوت در برابر بیعدالتی یک فرهنگ شده است که از من دانشجوی یک لاقبا را در بر میگیرد تا برسد به بالا، ما بیاییم همین محیطهای خودمان را علاج کنیم و از این به اصطلاح قناسی در بیاوریم و از این شکل کاریکاتوری خارج شویم. اعتکاف و ثروت اندوزی حلال با همه حرفهای رهبری یکسان برخورد کنیم، نه اینکه موقعی که میگوید اعتکاف، اعتکاف دانشجویی، شدید استقبال میشود جای سوزن انداختن نیست، دهها هزار نفر، صدها هزار نفر استقبال میکنند ولی وقتی که با صریحترین تعابیر تقاضا میکند و دست نیاز به سوی دانشجویان و جوانها دراز میکند که در این قصه بیایند کمک کنند، یک هزارم آن هم واکنش و بازتاب نمیبیند. پس مبارزه ما هم باید با آسیبشناسی جدی از این مبارزه باشد که ما بیاییم اول چه کسانی را آماج کنیم؟ اگر خودمان را تثبیت کردیم آن موقع میتوانیم این نقص نظام را بر طرف کنیم این بصیرت باید برای ما ایجاد شود، و به دنبالش یک بدنه اجتماعی برای پشتیبانی این آرمانها فراهم شود آن جامعه مدنی اسلامی به اصطلاح شکل بگیرد تا بعد آن موقع رهبری اگر حرفی زد روی زمین نماند مصداقش فرق نمیکند که ماجرای آقاجری باشد یا نمیدانم ماجرای مفاسد اجتماعی باشد. شبهه ها چگونه سربر می آورند؟ وقتی که ما در این چیزها کم میآوریم قاعدتاً این شبهات ایجاد میشود. بعد ما شروع میکنیم این شبهات را جواب دادن. خب این شبهات را هر چند از لحاظ استدلالی بتوانی طرف را قانع کنی، در عمل باز دلش قانع نمیشود، ممکن است مخش را بتوانی بزنی و هیچ راه فراری برایش نگذاری. همین که میگویید خیلی خوب رهبری یک شرایطی فراهم بکند که مسئولین ازش اگر کفایت داشته باشد … خب رهبری دارد تلاش میکند شرایط را فراهم کند. چه موقع یک مسئولی می آید از رهبری اطاعت کند؟ با عزل؟! چه موقع یک مسئولی میآید از رهبری اطاعت کند؟ فقط اینکه بترسد که آقا را عزلش کنند یا نصبش کنند؟ چند نفر را بردارند چند نفر را به جایشان بگذارند؟ چند بار این عزل و نصبها اتفاق بیفتد؟ رهبری میخواهد شرایط را فراهم کند میگوید خیلی خب! منِ آقا یک پیام میدهم ببینید صد تا تشکل دانشجویی به دنبالش میآیند. خب قاعدتاً آقای امام جمعهای که میخواهد برود سخنرانی کند میگوید نه! پس رهبری یک جایگاهی دارد در این کشور. من مثال بزنم برای دوستان. نیمه شعبان امسال، رهبری در سخنرانیاش شدید به اشرافیت و تجملگرایی در سطوح حکومتی حمله کرد.
یکی از بحثهای جدی که ایشان مطرح کرد، گفت: حتی ثروتاندوزی حلال برای مسئولین حکومتی مجاز نیست. خیلی بحث مهمی بود. سهشنبه نیمه شعبان همین امسال. جمعهاش نمازهای جمعه را بروید ببینید. بازتابهایش را از تلکس خبرگزاری ببینید. این حرف رهبری در کل نماز جمعههای کشور بایکوت شد. با اینکه ائمه جمعه کارشان این است که اگر آقا راجع به فلان قضیه مثلاً اعتکاف صحبت کردند ایشان نیز در مورد سخنان آقا سخنرانی کنند به عنوان مثال هفته گذشته با راهنماییهای آقا، اعتکاف برقرار شد همه استقبال کردند. فلان شد بهمان شد.
این هفته آقای آیت ا… {...} امام جمعه تهران بود که کوچکترین اشارهای به این حرف نکرد. چهارشنبه هفته بعدش همین پیام جنبش دانشجویی صادر شد. جمعهاش آقای رفسنجانی خطبههای نماز جمعه تهران را خواند به این پیام که بسیار مهم بود و اصلاً مقطع تاریخ بود در بحث عدالتخواهی هیچ اشارهای نکرد و هیچ کدام از بچه حزباللهیها یقه ایشان را نگرفتند، که آقا چرا سکوت کردی؟
دلیل اینکه برخی تریبون داران سخنان رهبری را بایکوت می کنند؟ مشهد از من سؤال کردند به نظر شما دلیل سکوت مثلاً حضرات چه بود. بعد از سخنرانی رهبری چرا این حرف را بایکوت کردند. گفتم دلیل سکوت آنها سکوت ماست. خب اینها وقتی میبینند به همین راحتی میتوانند با رهبری برخورد کنند بگویند آقا ما شما را در بعضی از مواضع قبولت داریم یا حمایتت میکنیم، اگر راجع به نظارت استصوابی حرف بزنی ما میآییم حمایتت میکنیم اگر راجع به فلان حرف بزنی حمایتت میکنیم، ولی راجع به این قصه، ما هیچ، یک کلمه لام تا کام حرف نمیزنیم، هیچکس هم نمیآید یقه ما را بگیرد و بگوید چرا حرف رهبری را پیگیری نکردید. متأسفانه اینها را نمیبینیم. این نواقص نظام باید برطرف شود و رهبری دارد تلاش میکند نقص نظام را برطرف کند یعنی امت را به صحنه بیاورد. یعنی مردم به عنوان یک کلیت پویا و زنده در مجموعه حکومت حضور داشته باشند و این آرمانها در جامعه بتپد. رهبری خودش دفتر و دستک دارد بعضیها حالیشان نشده که در انقلاب چه اتفاقی افتاد. اسلام سلطنتی رفته به جایش اسلام ناب آمده. تفاوتهای این دو تا چیست؟ اسلام سلطنتی یعنی همین، یعنی بنده به عنوان فرد هیچ مسئولیتی ندارم. شاه بنشیند برای بنده اهداف اجتماعی و فلان را دنبال کند. اسلام انقلابی این نیست. اسلام انقلابی یعنی اینکه من باید همواره در خدمت رهبری نظام باشم و تلاش بکنم که این آرمان محقق بشود. نه اینکه من بروم در پستوی مسائل فردی و اخلاقی و مستحبات فلان. بعد بگویم رهبری تو برو با حکومتت کارت را انجام بده. (بخشی از سخنان وحید جلیلی با عنوان عدالت و تحجر) خب حالا به نظر شما چه باید کرد؟ |