یه شعر از دوست عزیزم محمدیوسف مرساق محمدی میذارم بخونید و نظر بدید در مورد شعرش:
موش فتنه
دشمنان روز عزایت همه دل شاد حسین(ع)عقد با جهل که کرده شده داماد ، حسین(ع)
شامیان ولوله کن دور حریم حرمتلعنت رب تو و ما به عدو باد حسین(ع)
با دعای تو گل زینت بر دوش رسول(ص)فتنه ی فتنه گران باز نشان داد حسین(ع)
قبل از این موش صفتها همه در لانه ی
خودجهلشان هم سرشان داد به این باد حسین(ع)
شیعیان شاکر اینند که این جهل عدوموش بد طینت شان را شده جلاد حسین(ع)
کربلا شد همه ایران همگی یار ولیهر کسی با تو در افتاد ور افتاد حسین(ع) .
سروده ی : 9/10/1391
اینم یه شعر دیگه:
آغاز شد شور غزل با رأس روی نی
باید بگویم مثل زینب ماجرای دی
چشمی به چشمش اشک و چشم دیگری خنده
جمعی عزاداری کنان یک جمع مست می
شامی دوباره پاشده از غفلت یاران
قلب ولی عمریست گشته ریش پی در پی
در کربلا خون خدا سر داد پای دین
ای بی بصیرت های کوفی خواب هم تا کی
ای در من خود خواب خود بیدار شو بیدار
بیدار شو از خواب خود بیدار شو هی هی
هر کس که باقی مانده از طوفان فتنه است
زینب منش مشکل کند منزل به منزل طی
گفتم غزل به امر سید زنده ماند آن
روز حماسه ساز ملت در نه دی دی...