روزی که منزل قدیمی مان را فروختیم هیچ وقت فکر نمی کردم بتوانم به زودی به خانه جدیدمان در منطقه جدید عادت کنم. اما این خصلت «سازگاری» هم از عجایب روح بشر است. آدمیزاد استعدادش را دارد که به هر چیزی که نمی تواند تغییر دهد عادت کند.

از این وبلاگ خاطرات شیرین زیادی دارم. اولین تریبون عمومی من که بعضی حرفهایم را به گوش دوستان و هموطنانم در آن سوی کشور و شاید جهان رساند. فضایی بسیار بی پیرایه که از همان اول ساده ترین قالب های ممکن را برایش انتخاب می کردم، چون همواره به فکر محتوایش بودم نه ظاهرش. (شاید هم فکر سرعت اینترنت خودم بودم که برای هر «مشاهده وبلاگ» کلی وقتم را نگیرد!)

ادب حکم می کند حرمت میزبان را نگه دارم و از اشکالات متعدد بلاگفا که در طول این مدت آزارم می داد، گله و گلایه نکنم. اما مخلص کلام اینکه حالا و بعد از 5 سال احساس می کنم دیگر این محیط جوابگوی نیازهای رسانه ای من نیست و بلکه در مواردی سد راه نیز شده است. پس لازم است پسوند blogfa.com از انتهای نام گرای صفر جایش را به blog.ir بدهد تا از این به بعد در آنجا در خدمت عزیزان باشم.

--------------------------------------

بعدالتحریر:

وقتی خواستم این مطلب را با آدرس جدید وبلاگ ارسال کنم چنین پیغامی برایم ظاهر شد:

می ترسم حرفی بزنم و کار این وبلاگ را آخر عمری به انسداد بکشانم! ... بگذریم، اما این رسم میهمان نوازی نبود. لطفا به لینکی که در عکس زیر نوشته شده مراجعه فرمایید:

یاحق

+ نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۳ساعت ۱۰:۰ ق.ظ  توسط محمد کوره پز  | 

ده نکته پیرامون پرونده جنجالی محمدرضا رحیمی

از چند روز پیش که خبر محکومیت محمدرضا رحیمی در رسانه ها منتشر شد می خواستم این مطلب را بنویسم ولی مژده ای که در پشت خبر محکومیت رحیمی پنهان بود مانعم می شد. کاملا قابل پیش بینی بود که رسانه های اصلاح طلب به میدان بیایند و این خبر را در بوق و کرنا کنند و اتفاقا در پازلی که من می اندیشیدم این بوق و کرنا شدیدا نیاز بود.

راستش هنوز هم دودل هستم که با نوشتن این مطلب فضا را بشکنم یا نه. امیدوارم اگر منتج به ضرری رسانه ای است هیچکس نخواندش!

و نکته پیش از خوانش؛ این متن برای کسانی است که هنوز گوشی برای شنیدن دارند. آنهایی که قضاوتشان را کرده اند و اخ و تف های شان را روی قبر دولت نهم و دهم انداخته اند و «از سال 84 می دانستیم این دولت فاسد است» و ... اینها لطفا به ادامه خواندن نپردازند ... دوستانه می گویم ...

* * *

اما بعد ...

1- محکومیت آقای رحیمی مربوط به اتهامی در سال 82 است و زمانی که ایشان رییس دیوان محاسبات بودند. عجیب اینجاست که این ماجرا نه ربطی به مسئولیت ایشان در دیوان محاسبات دارد و نه ربطی به سمت معاونت اولی دکتر احمدی نژاد. کل ماجرا مربوط است به وجوهی که جناب رحیمی به عنوان کمک های اهدایی برای ستاد انتخابات کاندیداهای اصولگرا توزیع کرده بودند. ماجرا را اینجا بخوانید (+)

اولین نکته مضحک ماجرا در قیاس با ابعاد رسانه ای اش همین است. مثل این است که شما کارمندی در شرکتتان استخدام نمایید و بعد از 10 سال به شما بگویند به خاطر جرمی که این کارمند قبل از استخدام انجام داده باید پاسخگو باشید. جالب تر اینکه این ماجرا در سال 90 یعنی میانه دور دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد مطرح می شود و کل انتقادی که می شود به آقای احمدی نژاد وارد کرد این است که اجازه ندادند همان زمان این قضیه مورد رسیدگی قرار بگیرد چرا که ایشان این قضیه را جوسازی مخالفان می دانستند. و البته اگر کسی بویی از انصاف برده باشد اذعان می کند که حجم حملات بیرحمانه به دولت نهم و دهم و تهمت های عجیب و غریب چنان بود که هر کسی را در مورد ادعاهای مقرون به صحت نیز به شک می انداخت. پس بینی و بین الله سهم احمدی نژاد در این ماجرا چیست؟ او در کجای این مسئله ذنب لایغفری مرتکب شده است؟

2- رقم این «فساد عظیم»! بیشتر از همه جای حیرت است. 2.8 میلیارد بازپرداخت ... چیزی که شاید الان ته دخل هر کاسب راسته فرش فروش ها قابل مشاهده است! آن هم در قیاس با ارقام نجومی اختلاس هایی که این روزها می شنویم. انصافا اگر بخواهیم یک مدال برای «از آخر اول شدن» در امر مفاسد اقتصادی بدهیم صاحبش آقای رحیمی است که تا مقام معاونت اولی رییس جمهور بالا آمده اما از هزاران میلیارد ثروتی که از زیر دستشان در حال عبور است همین مقدار را برداشت فرموده اند! این رقم حتی در قیاس با پرونده فاضل خداداد که در دهه هفتاد 123 میلیارد اختلاس کرده بود مرغ زیر پلو را هم به خنده می اندازد.

3- حالا کسی فکر نکند ما در برابر 3000 میلیارد و بابک زنجانی و ... پوستمان کلفت شده. نخیر ... در حد یک ریال تصرف در بیت المال هم حرام است و مستوجب عقوبت. اما جالب نیست که متخلفان هزاران میلیاردی راست راست بگردند و از دست آقای روحانی لوح تقدیر بگیرند اما هم آن زمان و هم این زمان بعضی ها امثال رحیمی را «دانه درشت» بنامند؟

4- از آنهایی که خیلی نگران پرونده های فساد هستند ولی فقط بین منسوبان دولت نهم و دهم به دنبال این پرونده ها می گردند یک سوال ساده دارم: لطفا رقم پرونده رحیمی را با رقم پرونده کرسنت و استارت اویل مقایسه بفرمایید ... بفرمایید آیا آقای روحانی که خودشان «مولف پرونده کرسنت» بوده اند، حاضرند وزیر نفت فعلی شان را برای رسیدگی به این پرونده به دادگاه بفرستند؟ (با همین سوال می توانید باد مسئول سایت فلان و روزنامه بهمان که در حمله به دولت قبلی دور برداشته را تنظیم نمایید!)

5- عجیب تر از همه اینجاست که کسی آن سوی قضیه را نمی بیند. یاران احمدی نژاد -خوب باشند یا بد- به راحتی مورد سنگین ترین تهمت ها قرار می گیرند و برای کوچکترین اتهامات به دادگاه فراخوانده و محکوم می شوند، هیچ حامی ای نیز ندارند. والله بالله آنچه که ما از باند های فساد می دیدیم و می شنیدیم این نبود.

باند فسادی که ما می دیدیم –مثل آنچه که در مستند آقای هادوی می بینید- چنان پوست کلفت است که هیچ ارگان و نهادی در این مملکت یارای مقابله با او را ندارد. آخر این کجا و آن کجا؟ محکومیت رحیمی به حق است و نشانه اراده نظام اسلامی به برخورد با فساد ... اما این که ما دیدیم هیچ نبود در قبال آن.

(به قول یکی از دوستان این از پاکدستی احمدی نژاد است که هر تار مویی از ماستش بیرون کشیده می شود.)

6- دفتر دولت نهم و دهم نامه ای منتشر کرده که می توانید اینجا بخوانید (+)

7- یک انتقاد جدی البته اینجا به احمدی نژاد وارد است. زمانی در یک بیانیه برای ایشان نوشتم که «رسوب شبهات در اذهان مردم را به صلاح شما و دولت نمی بینم ... جریان عدالتخواه دارد از مشکلاتی که دولت خودش برای خودش می تراشد لطمه می بیند». امروز اگر دفتر رییس جمهور سابق از ایراد اتهامات واهی به دولت نهم و دهم شاکی است باید خدمتشان عرض کرد: «صحت خواب!» چقدر آن موقع گفتیم و توی سر خودمان زدیم که آبروی دولت را برای هیچ و پوچ هزینه نکنید. چقدر گفتیم از مواضع تهمت دوری کنید. اما متاسفانه دوستان به تنها چیزی که فکر نمی کردند آینده بود. من نمی خواهم حرف دکتر سلیمی نمین را تایید کنم که سال 87 در مدرسه معصومیه گفت: «کردان و رحیمی نفوذی های جاسبی در دولت نهم اند». اما می شد حداقل این هشدار را گوشه چشم نگه داشت و به جای محمدرضا رحیمی فرد دیگری را به ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی منصوب کرد تا امروز تیر طعنه و تحقیر اینگونه بر شما نبارد! اینها را می نویسم برای طرفداران افراطی دولت دکتر احمدی نژاد (که ته همان کرباسی هستند که تیم هاشمی سرش) که بفهمند وقتی خودت به خودت برچسب زدی دیگر از محاسد و معاند نباید انتظار حملات ساده ای را داشته باشی. هرچند گناه هر جور بی انصافی به گردن بی انصاف.

8- این وسط خدا را شکر می کنم که چون جوانب مسئله برایم روشن نبود هیچگاه موضعی له یا علیه رحیمی نگرفتم و همیشه ماجرا را به حکم دادگاه حواله می دادم. حالا هم همینطور. هیچوقت از رحیمی حمایت نکرده ام که امروز شرمنده اش باشم. فردا هم هم اگر فرضا ماده 18 اعمال شود و نتیجه هر چه باشد باز نیازی نمی بینم در موضعم تغییری بدهم. اما آنهایی که دفاع یا دشمنی کورکورانه یا بی منطق داشته اند حتما به تناقضاتی برخواهند خورد.

9- اتفاق جالب در این میان جنجال تیم هاشمی درباره حکم رحیمی بود که بیشتر با هدف تحقیر احمدی نژاد صورت گرفت. اما این حضرات خودشان هم متوجه نشدند که اینهمه تبلیغ و حمایت از حکم دادگاه، بیش از آنکه ضربه ای کاری بر موقعیت احمدی نژاد باشد، بازی در پازل خطرناکی به نام پرونده م.ه است! سوالی که مطرح می شود این است که در صورت صدور حکم این آقازاده عکس العمل این حضرات چه خواهد بود؟

10- فعلا کوه پرونده رحیمی هم مثل پرونده بورسیه ها موش زائید! منتظرم تا ببینم صدای «فیس» بعدی مال خالی شدن کدام پرونده فساد است!

یاحق


انعکاس این مطلب در:

پایگاه خبری تحلیلی 598 (+)

دزنوشت (+)

دزمهراب (+)

ماسال نیوز (+)

احرار گیل (+)

ساجدنیوز (+)

دولت بهار (+)

مشکین فردا (+)

خراسان نیوز (+)

جوان انقلابی (+)

+ نوشته شده در  دوشنبه ششم بهمن ۱۳۹۳ساعت ۱:۵۶ ق.ظ  توسط محمد کوره پز  | 

مطالب قدیمی‌تر